خود را می کاوم.....
نه از روی تردید بلکه از روی کنجکاوی......
به پشت سر می نگرم.اثری از راه گل آلود و باتلاق های حاشیه ی آن که بار ها
زندگیم را به خطر انداخته بود نمی یابم.در عوض در افق نوری را می بینم که آغوش خود
را به سوی من گشوده است و انتظار مرا می کشد.
اکنون یک چیز به همراه خود دارم و آن تجربیات گرانبهای گذشته است.
راه بسی دراز است و راه های گل آلود بسیار نیز......
|