......سنگین نشسته برف......غمگین نشسته شب......اندوه من بدل......تشویش من به لب......آتش اگر بمیرد......آتش اگرکه سایه به صحرا نیفکنددر راه،گرگها،به قافله می زنند باز......سیمای بی نوایی و بی برگ باغ ها......بانگ کلاغ ها