به کمک شب.............................................روبردسنوس

لغزیدن درسایه تو به کمک شب
دنبال کردن گام هایت....سایه ات.......در پای پنجره

این سایه کنارپنجره توهیتی
کس دیگری نیست

بازنکن این پنجره را
چشم ها راببند

می خواهم آنها را با لبانم ببندم
اما پنجره باز می شود و باد

پنجره باز میشود....تو نیستی
می دانم.