امروز که آمد٬او رفته بود.....
ای کاش می توانستم او را از رفتن باز دارم......
ای کاش می توانستم بگویم دوستت دارم٬ به تو وابسته ام٬ بدون تو یارای زندگی
ندارم......
ولی باز هم همان حس احمقانه قلبم را به سکوت واداشت و نگذاشت از ته دلم حرف
بزنم.
ای کاش می توانستم به او بگویم که مقصر من بودم تو گناهی نداشتی ولی آن حس
آشنا......
محبوبم!
یک هفته از رفتنت می گذرد......
دروغ نمی گویم٬در این یک هفته از غم دوری تو ویران نشده ام......
در این یک هفته اندیشیدم٬ به گذشته٬به رفتنت٬به آینده.......
جای خالی ات را به خوبی حس می کنم.خانه بوی ترا می دهد.......
قناری ها سکوت اختیار کرده اند و نمی خوانند. خانه در سکوتی مرگبار فرو رفته.......
می دانم که اشتباه از من بود.حال با تمام وجودم ٬از ته قلبم از تو می خواهم که
بازگردی........
دوستت دارم به اندازه ذرات وجودم........
اول
خیلی قشنگ بود
از آشنائیت خوشحالم
واقعا قناری ها سکوتاختیار کرده اند
به نظر من یکی از زیباترین اتفاقات در یک ارتباط اعتراف به اشتباهه... از آشنایی با تو دوست خوب خوشحالم...
عا لی بود
باید بیشتر بشناسمت
باید از احساساتت بیشتر بهم بگی
امیدوارم که نظرم ببینی