کجا؟ بی توشه راه..............اندیشه

زندگی......... صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و ازصحنه رود

صحنه پیوسته بجاست..

آیا زنده بودن همان زندگی است؟ اگرآری پس تفاوت بین انسانها و دیگرجانوران چیست؟؟ ؟؟؟ ذهن پویا وخلاق وآفرینشگر تفاوت بین حیوانات وانسان هاست.... طبیعی است که تمامی حیوانات به اندازه خود دارای هوش دانایی هستند اگرچه این ها درانسان با تفکرواندیشه گری  همراه است....... بنابراین اگرچه همه جانداران زنده هستند ولی تنها انسان است که زندگی اش دارای معنی و عمق است........  متاسفانه تعدار قابل توجهی ازانسان ها بعلت عدم استفاده ازقدرت شگفت مغزی خود درهمان حالت مشترک با حیوانات( خورد وخواب و تولید مثل)  درمی مانند ویا پویایی ذهنی شان چنان کند است که تفاوت چندانی با حیوانات ندارند!

برای اثبات انسان بودن خود تلاش کنیم از مرحله حیوانی دورشویم

دستهای فراوان....................... اندیشه

قطره ی باران

نمی برخاک و جلوه ای برگلبرگ

وهیچ...........

باران........ فشرده قطره های زلال است

دست من........ قطره........ ودست تو نیز

ما می توانیم در هم فشرده شویم

برویانیم و سبز کنیم

خاک تشنه چشم براه باران است.

دست............. قطره.......... دستها.......... باران

ماغ دستهای فراوانیم...

قطره های جدا ازهم......... باران شویم.......... باران

 

 

شکوفه گیلاس......................... اندیشه

درهربهار...

درچشم انداز خانه ام

درخت گیلاس پیر.... به بار شکوفه می نشیند

و سرشارشکوفه های بنفش....

نگاهش می کنم... چه مشتاق

میل باروری دارد......

ولی کوتاه زمانی دیگر

بادی ونسیمی همه شکوفه هارابر

گستره زمین می فرش می کند.........

وچه زیباست تلاش درخت کهنی  که بی خسته  و پرامیدهرسال

به شکوفه می نشیند بی آنکه نگین گیلاس براندام خود حس کند ...!

درخت پیر ماه وسال است.... اما... قلبش

سایه اش....... شکوفه اش......... نشان دهنده هم چنان زنده بودن او......

چقدر بهاررا و...زیبایی شکوفه گیلاس را دوست دارم....

من....... آن درخت  کهن سالم  و تو....... شکوفه گیلاس

هماره بشکوف برتن این درخت پیر..... ......... ای زیباترین شکوفه ممکن