مفید یا دردسرساز؟.........................................اندیشه

زمانی که بشر آتش را کشف کرد به خود و هوش خود بالیدو به وسیله ی آتش بسیاری از ابزار دیگر را نیز کشف کرد.

کم کم پیشرفت کرد و بعد ها به تکنولوژی های مختلف دیگر دست پیدا کرد.اما بسیاری از این کشف ها و اختراعات بجای اینکه از جنبه ی مثبتشان استفاده شود توسط خود او بر علیه  خود و همنوع خود استفاده شد. کشفیات و اختراعاتی چون اسلحه،دینامیت،بمب،مواد مخدر و...

اعتیاد به مواد مخدر یکی از بزرگترین بلا هایی است که انسان بدان دچار است. مشکلی که با دست خود برای خود ایجاد کرده است.متاسفانه این بیماری که بیشتر عوامل روحی در آن دخیل می باشند.در کشور ما در حال افزایش بوده و متاسفانه قربانیان آن هم جوانان ما هستند.

افسوس!

انسان تنها موجودیست که به خود آسیب می زند.عقلی که اینقدر انسان از آن با غرور صحبت می کند،در بسیاری از موارد برای او مشکل ساز بوده تا مفید.

 

گز یده......................................................اوشو

انسان پدیده ای غریب است.

به فتح هیمالیا می رود،به اعماق اقیانوس آرام می رود،به ماه و مریخ سفر می کند.

تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن را کشف کند و آن دنیای درونی وجود اوست.

 

 

نغمه ی خواندنی............................................اندیشه

                                زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

                            هر کسی نغمه ی خود خواندو از صحنه رود

                                       صحنه پیوسته بجاست

                                 خرم آن نغمه که یاران بسپارند بیاد

این شعر سالها  بصورت خوشنویسی شده در اتاق پدر و مادرم روی دیوار بود

هرگاه به طور اتفاقی به این شعر برخورد می کردم  بی تفاوت از کنارش رد می شدم

اما این بار فرق داشت.یک حس غریبی مرا به ایستادن و اندیشیدن واداشت ساعتی نشستم و

فکر کردم.در نزدیکی خودم افرادی را شاهد بودم که عمر خود را تباه کردند و از دنیا رفتند.ای کاش

زاده نشده بودند.

 اندکی از آشنایان خود فراتر رفتم و جامعه ی بزرگتری را در نظر گرفتم:

حاکمان سنگدل،قاضیان عادل،دژخیمان،خونخواران،دانشمندان،مخترعان و......

ّهمه ی آدمیان در صحنه ی یکتای هنرمندیشان آمدند و می آیند و خواهند آمد.

همه هم رفتند و می روند و خواهند رفت.

همه و همه نغمه ی خود را می خوانند،خوشا بحال آنانکه نغمه ی شان بخاطر سپرده شود.

هنوز هم سردمداران ستمگر در این دنیا زندگی می کنند........

 

انسان...............................سیاوش کسرایی(با اندکی تلخیص)

پایان گرفت دوری و اینک من..........

با نام مهر به سخن باز می کنم..........

از دوست داشتن آغاز می کنم..........

انگار آسمان و زمین جفت می شوند..........

انگار می برندم با سقف آسمان..........

در دشتهای سبز فلک چشم آفتاب..........

 گردیده رهنما..........

 در قصر نیلگون فانوس..........

 ماهتاب افکنده شعله ها..........

با بالهای عشق..........

پرواز می کنم..........

با من ستارگان همه پرواز می کنند..........

دستم پر از ستاره و چشمم پر از نگاه..........

آغوش می گشایم..........

دوشیزگان ابر به من ناز می کنند..........